دلایل مقاومت پارادایمی و تاثیر آن بر جامعه علمی و توسعه اجتماعی
توماس کوهن در کتاب ساختار انقلابهای علمی گذر از یک پارادایم به پارادایم دیگر را انقلاب علمی می نامد. دلایل متعددی برای مقاومت یک پارادایم طرح می کند و هر پارادایم آثار متعدد و گاها جبران ناپذیری از خود به جا می گذارد لیکن محدودیت عقل بشری و سیطره عقل متعارف محصور در زمان و مکان پذیرش و تحمل آثار آن را گریزناپذیر می نماید.
نخست؛ تغییر دادن پارادایمهای(الگو، تفکر، رویکرد…) موجود که بتن وار مستحکم هستند، به جرات هنجارشکنی و هنجارگریزی نیاز دارد. تاریخ نشان داده کسانی که در ایجاد پارادایم جدید ناتوان بودند بر سر پارادایم موجود سخت مقاومت کردند و سخت پیکار نمودند مثل مقاومت کلیسای کاتولیک در برابر نظریه کپرنیک، کپلر و گالیله یا سنت آگوستین، گیوتین و مارتین لوترکینگ.
دوم؛ دلایل اصلی مقاومت پارادایمی واضعان و طرفداران پارادایم حاکم هست که تمام داراییهایشان (از جمله زمان) را صرف آن کرده اند و تمام سرمایه هایشان بر آن بناست. لذا مقاومت از برای صیانت آن طبیعی است.
سوم؛ انسان(طرفداران پارادایم حاکم) نوعا نقدگریز است و تمایل ذاتی به پذیرش و ستایش دارد بواقع وقتی دیدگاه یا تفکر فردی مورد انتقاد قرار می گیرد خواه ناخواه از خود مقاومت نشان می دهد. این فرض در مورد تابعین پارادایم موجود نیز صدق می کند.
چهارم؛ انسان پس از سالها زیستن با یک پارادایم، به الگوهای آن پارادایم عادت میکند و با وجود آنکه میداند الگوهای شکل گرفته، دیگر قادر به حل مسایل و مشکلات دنیای جدید و پاسخگوی نیازهای جدیذ نیست، باز هم دنیا را بر اساس همین الگوها تحلیل و تفسیر میکند.
پنجم؛ یکی از دلایل و آثار مقاومت پارادایمی جالب توجه به نوشته ماریا البانو در مورد وولف با این عنوان که چرا دیگر کسی نمیتواند ویرجینیا وولف را نقد کند؟ برمی گردد. به باور البانو نتیجه تمجیدِ بیحدوحصرِ ویرجینیا وولف انبوهی از رمانهای بد بوده است:
وقتی در دنیای ادبیات نویسندهای بزرگ ظهور میکند، اتفاقِ اجتنابناپذیر دیگری هم میافتد که معمولاً اهالی ادبیات را سرخورده میکند: صدها نویسندۀ جوان میکوشند تا از سبکِ غول ادبی جدید تقلید کنند و حاصل کارشان ناموفق و کلیشهای از آب درمیآید. اما در اتمسفرِ ادبی تازهای که به راه افتاده، کسی تمایلی ندارد که آثار آن نویسندۀ اصلی و مقلدانش را نقد کند، چراکه ممکن است برچسبِ واپسگرایی بخورد و متهم شود. ماریا آلبانو معتقد است ویرجینیا وولف چنین موقعیتی پیدا کرده است.
دیدگاه آلبانو راجع به ویریجینیا در اتفافات درون پارادایمی سایر علوم هم صدق می کند و ترس از هنجارشکنی در علوم بدلایل متعدد از جمله دفاع سرسخت تابعین پارادایم، تبدیل شدن به عادات رفتاری عالمان… منجر به تولید اثار بد متعدد و تحمیل هزینه های متعدد به جامعه علمی می شود.
در نتیجه سختی هنجارگریزی و هزینه سنگین هنجارشکنی، صیانت طرفداران و واضعان پارادایم موجود، نقدگریزی ذاتی انسان، عادت به الگوهای جاری و وجود دیدگاههای موافق و تمجید بی حدو حصر پارادایم جاری از دلایل مقاومت پارادایمی محسوب می شود. مقاومتهایی که اثار متعددی را بر جامعه علمی و اجتماعی تحمیل می کند. به عبارتی دیگر آثار این مقاومتها و پیکارها تحمیل هزینه توسعه بر جامعه، دانشمندان و روشنگری است.
دانشگاه محقق اردبیلی